دیگه براش نمی خونم ،
لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
آی پونه ها ، اقاقیا ، شقایقای خسته
کبوترا ،
قناریا ، جغدای دل شکسته
قصه ی کهنه ی شما آخر اونو نخوابوند
ترس از لولو مرده دیگه پشت درای بسته
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
بارونای ریز و درشت و عاشق بهاری
ماه لطیف و نقره ای ، عکسای یادگاری
آسمون خم
شده از غصه ی دور دریا
شبای یلدای پر از هق هق و بی قراری
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
روز و شبای رد شده ، چه قدر ازش شنیدید
چه لحظه هایی که اونو تو پیچ کوچه دیدید
وقتی که چشماشو می بست ترنه ته می کشید
چه قدر برای
خواب اون بی موقع ته کشیدید
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
آدمگای آرزو ، ماهیای خاطره
دیگه صدایی نمی یاد از شیشه ی پنجره
دیگه کسی نیس که باش هزار و یک شب بگم
رفت اونی که از اولم همش قرار بود بره
دیگه براش
نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
برف سفید پشت بوم بی چراغ خونه
دو بیتیای بی پناه خیلی عاشقونه
دیدید با چه یقینی دائم زیر لب می گفتم
محاله اون تا آخرش کنار من بمونه
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می
خوابه با نغمه ی جدایی
پروانه ها بسوزید و دور چراغ بگردید
شما دیگه رو حرفتون باشید و برنگردید
یه کار کنید تو قصه های بچه های فردا
نگن شما با آبروی شمعا بازی کردید
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
تمام شبها
شاهدم ، چیزی براش کم نبود
قصه های تکراری تو هیچ جای حرفم نبود
ستاره ها خوب می دونستن که براش می میرم
اندازه ی من کسی عاشقش تو عالم نبود
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
از بس نوشتم آخرش آروم و بی خبر ، رفت
نمی دونم همین جاهاس یا عاقبت سفر رفت
یه چیزی رو خوب می دونم اینکه تمام شعرام
پای چشای روشنش بی بدرقه ، هدر رفت
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
لالاییا مال اوناس که عاشقن ، دل دارن
شب و می خوان ، با روزو با
شلوغی مشکل دارن
کسایی که هر چی که قلبشون بگه گوش می دن
واسه شراب خاطره ، کوزه ای از گل دارن
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
دیگه شبای بارونی ، چشم من ابری تیره
با عکس اون شاید یه ساعتی خوابم می بره
منتظرهیچ کس نیستم تا یه روزی بیاد
با دستاش آروم بزنه به شیشه ی پنجره
دیگه براش نمی خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت تر می خوابه با نغمه ی جدایی
ته دلم همش می گم اگه بیاد محشره
دلم با عشقش همه ی ناز اونو می خره
من نگران چشمای روشنشم یه عالم
یعنی شبا بی
لالایی راحت خوابش می بره ؟
من حرفمو پس می گیرم باز می خونم لالایی
اگه بیاد و نزنه ، باز ساز بی وفایی
انقدر می خونم تا واسه همیشه یادش بره
رها شدن ، کنار من نبودن و جدایی
لالالالایی شبای ساکت و پر ستاره
کاش کسی پیدا شه ازش برام خبر بیاره
آرزومه یه شب بیاد و
با نگاهش بگه
کسی رو جز من توی این دنیای بد نداره
نظرات شما عزیزان:
|